غرانیق در ادبیات اسلامی اشاره به ماجرایی دارد که بر اساس برخی منابع مانند تاریخ طبری، محمد پیامبر اسلام در دوران زندگی در مکه در حال خواندن سوره نجم بود که شیطان دو آیه کوتاه در دهان وی قرار داد و سپس توسط جبرئیل از وحی نبودن این آیات و شیطانی بودن آن مطلع شد. تقریباً همگی مسلمانان سراسر قرون، این داستان را ساختگی دانسته و رد میکردند، بیشتر مسلمانان دوران معاصر تا پیش از انتشار رمان جنجالی «آیات شیطانی»[در دهه ۱۹۸۰ میلادی توسط سلمان رشدی در این مورد، از این ماجرا اطلاعی نداشتند.
غرانیق، جمع غرنوق یا غرنیق است. غرنوق به معنای مرغ آبی است که گردن بلندی دارد و سپید یا سیاهرنگ است، به معنای جوان سپید زیباروی نیز به کار رفتهاست. برخی غرنوق را لکلک، بوتیمار (غم خورک) نیز معنا کردهاند.از این رو این آیات را غرانیق مینامند که به گمان اعراب بتها، مانند پرندگان، به آسمان عروج میکنند و برای پرستندگان خود شفاعت مینمایند، نزدیکی معنایی دارد.
منبع : فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۱۴۲۰ق، ج۳، ص۳۹۳
خلاصه این داستان چنین است که پس از گذشت حدود دو ماه از هجرت مسلمانان به حبشه پیامبر(ص) با مشرکان به گفتگو نشست. خداوند سوره نجم را بر او نازل کرد. پیامبر(ص) این سوره را تلاوت کرد تا به این آیه رسید:
«أَ فَرَأَیتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی، وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْری.»
در این هنگام شیطان دو عبارت دیگر را به او وسوسه کرد و حضرت به گمان وحی، آن دو جمله را به زبان آورد که میگوید: تلک الغرانیق العلی و انّ شفاعتهنّ لترتجی. سپس سوره را ادامه داد تا به آیه سجده رسید.پیامبر(ص) به سجده رفت، مسلمانان و مشرکان نیز همراه او سجده کردند، مگر ولید بن مغیره که به خاطر پیری یا تکبّر- بنا به اختلاف روایات- سجده نکرد، امّا مشتی خاک به پیشانی خود رساند و چنین سجده کرد. افراد دیگری از جمله سعید بن عاص، امیة بن خلف و ابولهب هم از سجده سر باز زدند. به روایت بخاری، انس و جن همراه مسلمانان و مشرکان به سجده رفتند.
این خبر در مکه پراکنده شد و مشرکان شادمانی کردند. حتی گفتهاند: مشرکان، پیامبر(ص) را روی دوش گرفته و از پایین تا بالای مکه دور زدند. شب هنگام که جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد، حضرت سوره را به او عرضه داشت. آن دو جمله را هم گفت. جبرئیل انکار کرد. پیامبر(ص) گفت: چیزی به خدا نسبت دادم که نفرموده است؟ پس خداوند به او وحی فرمود:
«وَ إِنْ کادُوا لَیفْتِنُونَک عَنِ الَّذِی أَوْحَینا إِلَیک لِتَفْتَرِی عَلَینا غَیرَهُ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوک خَلِیلًا، وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناک لَقَدْ کدْتَ تَرْکنُ إِلَیهِمْ شَیئاً قَلِیلًا، إِذاً لَأَذَقْناک ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَک عَلَینا نَصِیراً.».
ترجمه: و چیزی نمانده بود که تو را از آنچه به سوی تو وحی کردهایم، گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندی و در آن صورت تو را به دوستی خود گیرند؛ و اگر تو را استوار نمیداشتیم، قطعا نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی؛ در آن صورت، حتما تو را دو برابر (در) زندگی و دو برابر (پس از) مرگ (عذاب) میچشانیدیم، آنگاه در برابر ما برای خود یاوری نمییافتی.
منبع: الصحیح من السیرة النبی الأعظم، مرتضی العاملی، ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۱۳۷
دلایل محققان بر جعلی بودن غرانیق
الف. اصولا در لغت و اشعار عرب لفظ غرانیق درباره خدایان آنها بكار نرفته است، تنها غرنیق و غرنوق در لغت به معنی مرغ آبی سیاه یا سفید یا حیوان سفید و زیبا آمده كه هیچ یك از این معانی با معنای خدایان سازگار نیست.
ب. آیاتی كه بعد از ذكر نام بت ها (در دنباله آیه) می آید همه بیان مذمت بت ها و زشتی و پستی آنهاست (بتان جز نام هایی بیش نیستند كه شما و پدرانتان نامیده اید و خدا هیچ حجتی درباره آنها نازل نكرده است) و با این مذمت چگونه ممكن است چند جمله قبل از آن مدح بت ها شده باشد؟!
ب. آيات آغاز سوره صريحا اين خرافات را ابطال مىكند. آنجا كه مىگويد:
وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى- إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى.
يعنى پيامبر از روى هواى نفس سخن نمىگويد- آنچه مىگويد تنها وحى الهى است.
ج. ادله قطعيّهاى كه دلالت بر عصمت آن حضرت دارند اين حديث را تكذيب مىكنند
علامه طباطبائی در نقد روایت غرانیق می گوید: ادله قطعيى كه دلالت بر عصمت آن جناب دارد متن اين روايت را تكذيب مىكند هر چند كه سندش صحيح باشد، پس ما به حكم آن ادله لازم است ساحت آن جناب را منزه از چنين خطايى بدانيم. علاوه بر اين كه اين روايت شنيعترين مراحل جهل را به آن جناب نسبت مىدهد براى اينكه به او نسبت مىدهد كه نمىدانسته جمله” تلك الغرانيق العلى …” كلام خدا نيست و جبرئيل آن را نياورده و نمىدانسته كه اين كلام كفر صريح و موجب ارتداد از دين است. تازه اين نادانىاش آن قدر ادامه يافته تا سوره تمام شده، و سجده آخر آن را به جا آورده باز هم متوجه خطاى خود نشده تا جبرئيل نازل شده، دوباره سوره را بر او عرضه كرده و اين دو جمله كفرآميز را هم جزو سوره خوانده است. آن وقت جبرئيل گفته من آن را نازل نكردهام. …
د. ستیز رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله با بت ها رد كننده خرافه مذكور است.
تلبیس ابلیس در این جا لازمه اش تكذیب كلام خداوند است كه قرآن را ضمانت كرده است (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ).
ز. راویان این افسانه افراد ضعیف و غیر موثق هستند و نیز قدیمی ترین مدرك این افسانه از تاریخ مسلمین، طبقات ابن سعد و تاریخ طبری است كه آنها نیز داستان را از زبان شش تن نقل می كنند كه در ماجرا حاضر نبوده اند:
1. محمد بن كعب قرظی- طبق مدارك مورخین یا اصولا در زمان پیامبر اكرم صلّی اللّه علیه و آله وجود نداشت و یا این كه تولدش در اواخر زندگی آن حضرت بوده و معلوم است كه این شخص در اوایل بعثت و حتی چند سال پس از هجرت هم متولد نشده بود.
2. محمد بن قیس- او از مهاجرین به حبشه بوده و در روز واقعه حضور نداشته است.
3. ابو العالیه ریاحی- وی اگرچه در زمان آن حضرت حیات داشت ولی به قول خودش هرگز پیامبر اكرم صلّی اللّه علیه و آله را ندیده است.
4. سعید بن جبیر- او متولد سال 38 یا 46 هجری است.
5. عبد اللّه بن عباس- او در سال 10 بعثت به دنيا آمد و در زمان حادثه هنوز متولد نشده بود.
6. مطلب بن عبد اللّه بن خنطب- او مسلما زمان حضرت را درك نكرده و برخی گویند وی از یاران پیغمبر تنها یكی را دیده است.
منبع: محمد جواد نجفى خمينى، تفسیر آسان، ج13، ص 54
ترجمه الميزان، ج14، ص 561
آخرین نظرات