اى مردم! متاع دنيا كالايى ناچيز چون برگهاى خشكيده و با خير است، پس از چراگاه آن بپرهيزيد كه دل كندن از آن لذّت بخشتر از اعتماد و اطمينان به آن است و به اندازه ضرورت برداشت كردن از دنيا بهتر از جمع آورى سرمايه فراوان است. بر آنكه به افزودن ثروت اقدام كند حكم به تهيدستى شده و آنكه در آن كوس بى نيازى زده به آسايشش كمك گشته، آن را كه زيور دنيا به شگفتى اندازد كوردلى از پى درآيد و آنكه عشقش را به دل گيرد خاطرش را از اندوهها پر كند، كه براى آن اندوهها در سويداى دلش خلجان است، اندوهى سرگرمش كند و غمى محزونش نمايد، چنين است تا نفس گلوگيرش شود و او را به بيابان اندازند، در حاليكه رگهاى حياتش قطع شده، نابود كردنش بر خدا و انداختنش به گورستان براى دوستان آسان است، مؤمن با ديده عبرت به دنيا مى نگرد و از آن از باب اضطرار به اندازه شكم برمىدارد و وصف دنيا را به گوش خشم و دشمنى مىشنود، اگر بگويند ثروتمند شده پس از اندكى مىگويند به تهيدستى نشسته و اگر به بودنش شاد شوند به مرگش اندوهگين گردند، اين است حال و وضع دنيا و هنوز اهل دنيا را روزى كه در آن نوميد شوند نيامده است.
نهج البلاغة: 539، حكمت 367؛ بحار الأنوار: 70/ 131، باب 122، حديث 136.
آخرین نظرات