مولای من سلام چند صبح آدینه ایست که برای دیدن سیمای پرفروغ تولحظه ای چشمان منتظرم را به هستی نبسته ام؛تا شاید جمعه ای را با سیمای فروغین تو آغاز بنمایم.
کاش می آمدی وپرده از خوبی ها وزیبایی ها بر می داشتی وبالبخند زیبای خود گیتی را واژگون می ساختی.
مولای من سرور من ای کاش بودی وبانغمه دلنشین حقانیت خویش دنیای تیره وتار بشریت رامعطر و مبارک می کردی .دلم می خواست شاپرکی داشتم تانامه های بی شمار قلبم را برایت می آورد تا به تعجیلت تسریع ببخشد. متن نامه ای که دیشب قلبم برایت نوشت اینگونه بود: مهدی جان سلام،من بنده ای از پروردگارت هستم که آسمان پر ستاره مهتابی را ملاک دوست داشتنت واقع کرده ؛ من همانم که شب را به امید ظهورت به صبح می رساند؛من کسی هستم که صبحگاه آدینه هیچگاه چشمان خسته ومنتظرم را نبسته و نمی بندم وهمان کسی که … دوست دارم ملائکه از قلب من مطلع باشند وپیغام های قلبم را به گوش و قلب شنوا و رحیمت می رساندند تا جمعه ای دیگر وجود وچشمانم به چهره روشن و نورانی تو منور می گردید.
آخرین نظرات